“هوالمحبوب”
سال های پیش، وقتی این ویس های مزاحم تلفنی می آمد بیرون و با ذوق برای هم بلوتوث
می کردیم بیشتر جنبه ی این صداها رو می ذاشتیم روی خنده. روی طنز بودن. روی اینکه خب!
یارو خودش باید عاقل باشه تا اینطور سرکار نره.
اما حالا وقتی برای اولین بار صدای این مزاحم تلفنی ها و یا اصلا سرکارگذاشتن ها میاد تمام
فکری که اول از همه بهم هجوم میاره. آبروی اون شخصه! اینکه بعدا، بعد از اینکه این صداها
پخش شد. چه حالی پیدا کرد. خانوادش و…
همین استیکرهای چهره و گیف هایی که هست. اصلا همین کلیپ هایی که یهو پخش میشه.
اولش آره جذابه. اما یعنی واقعا پیش خودمون نمی گیم اینی که پشت همین عکس یا صداس.
یک آدم حقیقیه!
دیروز یکی از دوستام برام یک ویس فرستاد و قبلش تذکر داد که با هندزفری گوش بدم. خب
یک آقایی با صدای زنانه یک آقای دیگه را سرکار گذاشته بود. مشخص بود که مرد سن بالایی
هست! راستش اصلا دلم نخواست تا آخر گوش بدم. نه تنها محتویاتش برام ناراحت کننده بود
بلکه فکر آبروی آن مرد که قطعا زن و بچه هم داره اذیتم می کرد. اما انقدر دوستم اصرار کرد که
فلان جا را شنیدی فلان حرف را دیدی زد. مجبور شدم که کامل گوش بدم.
هر عملی هر کاری، هر رفتاری تاثیر میذاره روی زندگی بقیه چه برسه به این کار. درسته آن آدم
خطاکرده.
اشتباه کرده و یا هر غلطی که امکانش بود. اما مگه ما جای خدا نشستیم که رسواش کنیم؟!
اصلا خود خدا با این همه گندکاری یکبار شد پته ی یکی را بریزه رو آب که ما انقدر راحت خودمون
حکم می بریم و سریع اجرا هم می کنیم؟!
نکنیم این کارارو… نکنیم..