“هوالمحبوب” گفت: میدونی از چی انقدر تشویشم؟! شنید: از چی؟! جواب داد: از اینکه اون کربلاست… شنید: مگه هرکی رفته خواستنی بوده؟! گفت: لابد بوده دیگه! آخه زائر حسینه! شنید: بل ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج… پرسید: یعنی چی؟! جواب… بیشتر »
کلید واژه: "اربعین"
“هوالمحبوب” کاش سرد می شد. کاش فریاد می شد. کاش خالی می شد. کاش… حس کسی را دارم که عزیزی از دست داده ولی نمی تواند عزاداری کند! این دومین سال است که دلم برایت له له می زند. می خواهدت.. سالهاست منتظر این بی تاب شدنم. این خواستن. این… بیشتر »
“هوالمحجوب” هیچ سالی مثل امسال دلم اینطوری تب و تاب نداشت. هیچ سالی اینطور به رفتن فکر نمی کردم. هیچ سالی دلم انقدر نرم نشده بود که میشه، که معجزه وار میری… هیچ سالی تو روضه ها دلم از رفتن قرص نبود. هیچ سالی براتش را نمی خواستم ولی… بیشتر »
“هوالمحبوب” به چهارچوب در رسیده بودم که صدای آرامش را شنیدم؛ + امسال هم میری؟! برگشتم به سمتش، انقدر سوالش برایم عجیب و یکدفعه ای بود که… امسال هم؟! خبر داری هیچ سالی نرفته م. چرا امسال هم؟! دست گذاشتم روی سینه م مثل آن دانش… بیشتر »
“هوالمحبوب” “امروز چه بی قرار است دلم!… پ.ن: اربعین را تسلیت می گم… برای هم دعا کنیم :( پ.ن2: می روم در آغوشِ مادر شاید دلم ارام بگیرد. بیشتر »