“هوالمحجوب” نظر به اتفاق ناراحت کننده ی مزخرفی که چند وقت پیش رخ دادو به دلیل اینکه وی بی نهایت فلان مغز و لوس است، از پیج اینستاگرامم وحشتناک متنفر شدم و دیگه دوست ندارم توش فعالیت کنم :) یعنی خیلی دارم تلاش می کنم یهو نزنم دیلیت ش کنم… بیشتر »
آرشیو برای: "خرداد 1399"
“هوالمحبوب” نمیدونم برنامه ی زندگی پس از زندگی شبکه ی چهارو که قبل از افطار پخش می شد دیدید یا نه! یه بخشی از گفتگوهایی که در مورد تجربه های مرگ بود به این اشاره می کرد که کل زندگی آدم با تمام جزئیات- نه اون جزئیاتی که ما تصور می کنیم… بیشتر »
“هوالمحبوب” فکر کنم مرحله ی اول پذیرفتن، انکار کردنه! لااقل برای من اینطوره.. درست وقتی که با هزار نرمی بهم گفت:” ریز شدی توش و نمی خوای ازش دست بکشی” جمله ش تموم نشده بهش گفتم: نه! چرا اینطور فکر می کنی؟! منظورش را خوب… بیشتر »
“هوالمحبوب” خیلی دوست داشتم در مقابل “بله” ای که در جواب پرسشه: قرارمون سرجاشه؟! داده بود، می گفتم: “ملغاش کن!” و به این قصه ی بی سر و ته پایان می دادم. اما راستش نخواستم با احساس تصمیم بگیرم و فردا زانوی غم بغل… بیشتر »
“هوالحبیب” تو این یک سال و اندی انقدر غصه خوردم و خودم نبودم که وقتی ماه مبارک تموم شد و احساس سبکی داشتم هر چند روز یکبار با خودم می گفتم: نکنه خیال می کنی خوب شدی! نکنه فکر می کنی حالت درست شده! دیروز که نزدیک ظهر اون بحث مسخره اومد… بیشتر »
“هوالمحجوب” مصداق بارزِ ” آش نخورده و دهن سوخته"م من! + چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من… بیشتر »
“هوالمحجوب” کم تر کسی هست که نامه ی عاشقانه ی امام خمینی ره به همسرشون را نخونده باشه. یه لطافت خاصی پشتِ کلمات محبت امیز خوابیده که با خودت فکر می کنی خدایا این مرد با این همه ظرافت و لطیفی روح چطور تونسته انقدر محکم و با استقامت در این… بیشتر »
ارسال شده در 4 خرداد 1399 توسط . . . ماریا . . . در روزمرگی, حضور من تا ظهور تو, عاشقانه هایم برای تو
“هوالمحبوب” خیلی سبکم خیلی انگار کن حال موسی؛ آن دم که رفت آتش بیابد، خدا را یافت… + عید مبارکمون باشه :) ++ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَم 18/انبیاء بیشتر »