“هوالمحبوب” تا به سمتِ تو می آید، تمام غم ها می ریزد روی چشمم. لبخند از لب هایم پرواز می کند و می رود. تا به تو نزدیک می شود. دلم می گیرد.فکرم را می گویم! کاش از یادم هم کوچ کنی… بیشتر »
کلید واژه: "اح ر"
“هوالمحبوب” رو بروی من، مقابل چشم هایم نشسته است. سکوت عادتش شده. اصلا تمام سکناتش جفت آن قدیمی های تخس است. لبخند می زنم. نمی فهمم حرف از کجا به بزرگی خدا می رسد. خم می شود عقب، تکیه می دهد. چشم هایش را ریز می کند. چهره ش به شکل بامزه… بیشتر »
“هوالمحبوب” خسته و کوفته سوار شدم، این وقت ها اصلا به این فکر نمی کنم که جایی برای نشستن پیدا کنم و یا اصلا قبل از گذاشتن پا یک صندلی خالی نشون کنم و تا در باز شد بِدو پرواز کنم و خودمو برسونم بهش که چی؟! که آن سه ایستگاه که ده دقیقه ای… بیشتر »
“هوالحبیب” تو آن راز شیرینی، کاش خدا رحمی کند و فاش نشوی… بیشتر »
“هوالمحبوب” نسیمِ دلنواز می آمد، داشت نازمون می داد. یک نگاه به صورت جدی و تخسش کردم یک نگاه به دختر و پسرایی که اونطرف تر از ما کنار هم بگو بخند داشتن و یک نگاه به رفت و آمد ماشین ها. سرم را کمی خم کردم و با دقت به پایین نگاه کردم.… بیشتر »
“هوالمحبوب” روی 19 گیر کرده، تاریخ گوشی همراهم را می گویم. حتی او هم برای تسلی دادن نمی رود روی 20 که یادم بیاورد. که 24 ساعت درد بی درمان دلتنگی را با هربار دیدنش تشدید کند. حتی تاریخ هم دل ش برایم به رحم آمد، اما تو! نه… +… بیشتر »
“هوالشافی” دلم می خواد از سین سلامِ 28 مرداد تا خ خداحافظی 18 مهر را بالابیارم! بالا بیارم و فراموش کنم. بیشتر »