“هوالمحبوب”
گفت: میدونی از چی انقدر تشویشم؟!
شنید: از چی؟!
جواب داد: از اینکه اون کربلاست…
شنید: مگه هرکی رفته خواستنی بوده؟!
گفت: لابد بوده دیگه! آخه زائر حسینه!
شنید: بل ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج…
پرسید: یعنی چی؟!
جواب شنید: چه مقدار ضجه کنندگان فراوان، ولی حجاج اندک اند.
+ خیلی وقتها رفتن لیاقت و دعوت، موندن بی لیاقتی و دعوت نشدن نیست.
++ ابوبصیر با امام صادق علیه السلام که از اصحاب ناب ایشان بودن راهی سفر حج میشن
تو عرفات صدای حاجی ها که ناله و گریه می کردن را شنید و با تعجب رو به حضرت گفت
چه بسیار حاجی هست و چقدر ضجه و گریه می کنن. که امام صادق جواب داد نه! بلکه چه
مقدارضجه کننده هست چه کم حاجی! بعد دستی به چشم ابابصیر کشیدن و ابابصیر دید
که در بین آنهمه حاجی ی تعداد اندکی مومن بودن که مثل ستاره می درخشیدن و باقی
همه به شکل خوک و میمون!
+++ اینو نگفتم که الان بگم نرن! برن… برن که امید هر آدمی به این مسیر و حرمه. خواستم
بگم قدیسه سازی راه نندازیم، اگه رفتیم هم هوای خوب بودن و ناب بودن نزنه به سرمون!