“هوالمحجوب” هرچقدر هم که دو تیله صورتت را به چپ و راست بچرخونی و نگاهت را بدور بچسبانی چاره ای جز باریدن نداری… پس ببار و هر دوی ما را راحت کن،فشار این سنگینی را از قلبِ پر از تشویش بردار. بگذار یک شنبه ای که با شنبه فرقی ندارد… بیشتر »
کلید واژه: "دلتنگی"
“هوالمحجوب” حقیقتِ ننوشتن های یک روز درمیان، ناخوش احوالی دلم است. این روزها کمی در متغیر احوالم غرق شده ام. می ترسم بنویسم و یک عده بیایندُ بگویند: دلمان گرفتو فلان و بهمان!!! در نتیجه منتظرم این سامانه ی دلگیر زودتر از من جدا شود،… بیشتر »
“هوالمحجوب” می دانی که در نوشیدنی ها، چای خیلی باب میلم نیست… اما در کنار تو که باشم دلم می خواهد لبانم ، طعمِ چای دم شده به دست تو را بدهد و گوش هایم طنین صدای تو را بگیرد… آنوقت می شود یک تکرارِ لذت بخش؛ من بنوشم و تو حرف… بیشتر »
“هوالمحبوب” چون گورکنی دوره افتاده و نبش قبر می کنم جنازه های گنديده را یکی پس از دیگری، از مغز بیرون می کشم… چشم می بندم زنده می شود.باز می کنم به تصویر می آید! خدا نیاورد برای کسی… در این روزها قلب یک دفعه می ایستد و بعد… بیشتر »
“هوالشافی” هیچوقت دربند بودن را دوست نداشتم. بندِ یک خانه بودن، بندِ درس، بندِ افکار، بندِ یک مجموعه، بندِ یک محیط و بندِ یک خانواده. ترسِ دربند بودن هنوز که هنوز است در من زنده است. و من هر روز دارم تمام بند های ترسناکی در ذهن دارم را… بیشتر »
“هوالمحبوب” می گفت : ((من هرچه را که بخواهم مینویسم و در شب قدر لای قرآن می گذارم . تا سالِ بعد هرچه که خواسته بودم برآورده می شود هرچه ! چیزهایی را می نوشتم که برآورده شدنش معجزه بود .)) انگار با این برآورده کردن ها خدا هم میخواست آن… بیشتر »
“هوالمحجوب” اگر شادی سراغ از ما بگیرد جای حیرت نیست نشان می جوید از من تا نیاید اشتباه اینجا . . . شاعر: فاضل نظری بیشتر »